فلسفه های اگزیستانس
اگزیستانسیایسم یکی از معروف ترین نحلههای فلسفی، روانشناختی، ادبی، هنری است که در قرن بیستم به اوج شکوفاییخود رسید. اندیشمندان این نحله بیشتر دلمشغول دغدغههای انسانی نظیر «تنهایی، عشق، رنج، دلهره، آزادی، تعهد، مرگ، پوچی» و نیز «معنای زندگی» هستند. از این روست که فلسفههای اگزیستانس را میتوان فلسفههایی برای زندگی نیز نامید.
این جریان مهم فکری فلسفه های اگزیستانس، تاثیرات بسزایی در عالم روانشناسی، رواندرمانی و شاخههای گوناگون هنری از جمله ادبیات، هنرهای تجسمی و سینما داشته است. تأثیراتی چنان گسترده و عمیق که تا به امروز ادامه دارد. در این سلسله درسگفتارها با شخصیتهای مهم و مفاهیم کلیدی این جریان آشنا خواهیم شد.
دوره نخست فلسفههای اگزیستانس و معنای زندگی:
در این دوره با آرای سورن کرکگور، فردریش نیچه، ژان پل سارتر، سیمون دوبووار، آلبر کامو، ادموند هوسرل و مارتین هایدگر آشنا شدیم. دوستان علاقه مند می توانند دوره ها را در لینک های مربوطه تهیه فرمایید.
دوره نخست فلسفههای اگزیستانس و معنای زندگی:
در دوره دوم فلسفههای اگزیستانس و معنای زندگی با نگاه اندیشمندان زیر آشنا میشویم:
موریس مرلوپونتی که معتقد بود ما میتوانیم از طریق هنر، شعر، اسطوره و تمثیل به معنا دست پیدا کنیم و به گونهای هنرمندانه و اصیل با صیرورت جهان رویارو شویم. از نظر او ما باید به هنرمندانی مبدل شویم که سرودهای زندگیها و جهانمان را میسرایند.
کارل یاسپرس کوشش بسیاری برای معرفی ساحات وسیع و متنوع انسانی انجام داده است و آشنایی با اندیشههای او بیگمان بسیار مفید و درسآموز خواهد بود. وی در تأملات خود به همه شئون علم، فلسفه، دین، هنر، تاریخ و اسطوره توجه میکند و از اندیشههای بزرگترین اندیشمندان شرق و غرب از بودا و کنفسیوس گرفته تا کرکگور و نیچه بهره گرفته است تا به کانونیترین مسائل انسانی بپردازد.
گابریل مارسل فیلسوفی بود که به جستجوی عمیق درباره انسان و نسبتهایش پرداخت. از نظر وی فلسفه باید با عبور از مسائل کهن انتزاعی عبور کند و به مسائلی عینی و ملموس زندگی و وضعیتهای روحی انسان مانند احساس غربت، ناامنی و آشفتگی بپردازد. در نگاه او زندگی انسان امروز بی روح و فاقد معنا شده است چراکه در جهان ما مفاهیمی نظیر عشق و امید و وفا که عالیترین انحای ظهور حقیقت آدمی هستند، معنای خود را از دست دادهاند و همه امور با دید ابزاری و با معیار فایدهمندی ارزیابی میشوند.
امانوئل لویناس با طرح تازهای که درباره اخلاق در میافکند، امکانات مفهومی بدیعی را پیش روی زندگی ما قرار میدهد. سیمون وی از جهانی مملو از درد و رنج سخن میگوید و این که چگونه ما میتوانیم با عشق ورزیدن به خدا در چنین جهانی به حضور خود معنا دهیم. در نهایت مارتین بوبر با بررسی نحوه نسبتی که ما با دیگر موجودات و دیگر انسانها برقرار میکنیم از سطح عمیقتری از حضور اصیل در جهان پرده برمیافکند.